ترکیه نه تنها از سرچشمه ارس بر این رود اشراف دارد بلکه با محور همکاری با آذربایجان و همکاری با روسیه در قره باغ جنوبی، میتواند مدیریت منابع آبی را نیز در دست داشته باشد.
به گزارش آران مغان، مجید کریمی کارشناس قفقاز در مستقل نوشت:
منطقه قفقاز جنوبی اکنون پس از جنگ قره باغ به سوی آرامشی نسبی در حرکت است و جدای از دستآوردهایی که برای بازیگران پیروز آن داشته است میتوان با فرونشستن گرد و خاک، سه کانون بحران بجا مانده را بهخوبی در منطقه مشاهده کرد.
مسئله قره باغ بطور کلی حل نشد و عدم تعیین تکلیف وضعیت حقوقی آن خود یک بحران بالقوه را باقی گذاشته است تا در آینده سیاستمداران و طرفهای ذینفع، یا دست به معاملهای بزرگ بزنند و یا دوباره و خدای ناخواسته آتش دیگری به پا کنند.
به درستی توافق آتش بس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ توافق متارکه جنگ بود و نه قرارداد جامع صلح و حل و فصل اصولی مناقشه.
بسیاری از بندهای توافق همچنان باز بوده و میتواند وضعیت قره باغ جنوبی و شمالی را در هر زمانی تغییر دهد و موجب جنگهای محدودتر و یا نقطهای شود.
پایگاه نظامی نیروهای خارجی از جمله روسیه با بیش از ۲۰۰۰ نیرو و ترکیه با ۶۰ نیرو (مرکز مشترک نظارت) خود بر پیچیدگیهای قره باغ افزوده است و با توجه به اینکه بندهای توافق آنچنان باز است که میتوان در آینده هر الحاقیه را به آن افزود و یا تفسیر موسعی از آن داشت، خود وضعیت جدیدی را رقم زده است.
اکنون قره باغ به دو منطقه نفوذ با دو نیروی نظامی تقسیم شده که در خاک کشور ثالث یعنی آذربایجان قرار دارد.
وضعیتی مانند آلمان و برلین پس از جنگ جهانی دوم که البته ابعاد بسیار کوچکتری دارد.
مقری در استان سیونیک و منطقه هم مرز با خاک ایران است و ارزش استراتژیک بسیار بالایی هم برای دو کشور همسایه دارد و تنها دروازه ورود ارمنستان به خاک ایران است.
به سخنی دیگر تنها منطقهای است که خط زمینی ترکیه را با جمهوری آذربایجان و دریای خزر قطع کرده است.
این نقطه خود یک مجادله تاریخی در یک صد سال اخیر داشته است.
وضعیت آن در بند نهم توافق آتش بس نامشخص و غیرشفاف بوده و برای ایران که ارتباطات زمینی و حمل و نقل و کریدور گازی، انرژی در منطقه قفقاز جنوبی دارد، نیز بسیار مهم است.
به تازگی جنگیز چاندار روزنامهنگار کهنهکار ترکیه در مقالهای به ماموریتی از سوی تورگوت اوزال رئیس جمهور ترکیه در سال ۱۹۹۲ اشاره دارد که خود وی حامل پیامی به نیاز مطلب اف رئیس جمهور وقت آذربایجان بوده است.
چاندار میگوید اوزال بمن گفت که برو و در دیدار با مطلب اوف به وی بگو که اگر موافقت کند تا لاچین را با مقری معاوضه کند من با جورج بوش (پدر) گفتگو کرده و رضایت آمریکاییها را جلب خواهم کرد.
چاندار میگوید که من زمانی که در فوریه ۱۹۹۲ برای مصاحبه به باکو رفتم پیام اوزال را به نیازمطلب اف رساندم اما وی نپذیرفت.
چاندار تاکید میکند که اوزال تصمیم داشت تا ترکیه را از راه نخجوان به آذربایجان متصل کند.
در همین زمینه چاندار میگوید که در همان هنگام من متوجه شدم که این طرحی بود که در جولای ۱۹۹۱ میان اوزال و جورج بوش پدر رئیس جمهور وقت آمریکا و در دیدار وی از ترکیه گفتگو شده بود.
او در ادامه میگوید که بر پایه اسناد منتشر شده مرکز تحقیقات ارمنستان (ANI) جورج بوش پدر از اوزال میپرسد که با این طرح ترکیه، تکلیف ارامنه مقری چه خواهد شد؟
اوزال پاسخ میدهد: «همگی که بیشتر از ۵۰ هزار نفرنیستند باید خارج شوند.
در غیر اینصورت جنگ تا ابد ادامه خواهد داشت.»
اوزال میخواست که جورج بوش پدر را تشویق و قانع کند که اجرای این طرح به نفع آمریکاست زیرا جمهوری آذربایجان را با اتصال خاکی به ترکیه از وابستگی به روسیه خارج میکند و در محور مقابله با روسیه در دوران پایان جنگ سرد به آمریکا کمک استراتژیک خداهد کرد.
به عبارتی ژئوپلتیک غرب را در قفقاز در رویارویی با روسها مستحکمتر خواهد کرد و جای پای مطمئنی برای محور ناتو خواهد شد و راه را برای حضور ناتو در شمال ارس در مقابله تاریخی با روسها تثبیت خواهد کرد.
باید توجه داشت که چنین معادله و طرح تغییرات ژنومی منطقه همچنان نیز پابرجا و در حال پیگیری است و جنگی که گذشت بخشی از پشت پرده طرح ناتو نیز است که روسها را وادار کرد تا بلافاصله و در عرض ۲۴ ساعت نیروهای خود را در قره باغ مستقر کنند.
روسها بدرستی دریافتند که دهلیز جنوب چه ارزش استراتژیکی دارد و شتابانه برای مقابله با ناتو در گرجستان و ناتو در قره باغ جنوبی نیرو مستقر کردند.
پیچیدگی دیگر بند نهم واکنش مردم در استان سیونیک ارمنستان بود که طی یک ماه گذشته دست به اعتراضات زدند و به دولت بر سر معامله قلمرو سرزمینی ارمنستان و این استان هشدار دادند.
اعترضات بر این محور قرار داشت که چگونه نام مقری در توافق آتش بس آمده است که ارتباطی با این جغرافیا ندارد.
(اگر چه دهلیز لاچین دلیل عمده آوردن نام مقری بود)
برخی حتی پا را فراتر گذاشته و گفتهاند که اگر کریدور کاپان راه بیفتد به منزله تخلیه منطقه و نامشخصتر شدن مرزهای بین المللی است.
موضوع مقری بارها در گذشته و در دهه ۱۹۹۰ به وسیله مقامات هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان در مذاکرات مطرح شده بود.
وازگن سرکیسیان نخست وزیر وقت ارمنستان در سال ۱۹۹۹ گفته بود که مقری در خانه ارمنستان است و اگر مقری نباشد ارمنستان هم نیست.
البته پاشینیان نخست وزیر نیز چند بار رسما به توضیح توافق و بنده نهم پرداخته است و اطمینان داده است که بحث سرزمینی در توافق مطرح نبوده است.
نخجوان به عنوان منطقهای جدا افتاده از جمهوری آذربایجان از وضعیت بسیار دردآور ژئوپلتیکی در رنج است.
اگرچه تاکنون ایران و ترکیه این خلاء ژئوپلتیک را کاملا پر کردهاند اما وضعیت یخ زده جغرافیایی اما بسیار با ارزش، برای هم آذربایجان و هم ترکیه بسیار مهم است و جدالی در سایه میان این دو کشور برای نفوذ بر نخجوان و حفظ آن با وجود شعارهای برادری آنکارا در کنار ادعاهای تاریخی ارمنستان بر این منطقه ادامه دارد.
قرارداد تاریخی قارص در سال ۱۹۲۱ و اختلافاتی که میان دولتین وقت روسیه، عثمانی و ارمنستان تازه تاسیس شده (اما دارای عدم صلاحیت در مذاکرات) وجود داشت موجب شد تا مرزهای ترکیه و ارمنستان و در مرز ۱۱ کیلومتری با نخجوان محل اختلاف نظر باقی بماند.
ترکیه از این وضعیت بیشترین سود را برده و مطامع تاریخی نیز دارد و مصمم بوده است که نخجوان را به خاک خود منضم کند.
ترکیه گامهایی را نیز برای اینکار مانند الگوی ایالت حاتای در خلیج اسکندرون که در سال ۱۹۳۹ از خاک سوریه جدا شد و به خاک ترکیه الحاق گردید برداشته است.
ایجاد پایگاه نظامی به همراه تسلط بر منابع انرژی و بدست گرفتن اقتصاد کوچک نخجوان، تقریبا ادامه همان مدل «سنجاک حاتای» است که در اینجا به آرامی و غیر رسمی در حال اجراست.
این دیدگاه که برخی معتقدند که روسیه نسبت به ادعاهای ترکیه نسبت به نخجوان و با توجه به معاهده قارص مداخله خواهد کرد، چندان قوی نیست.
تنها در یک صورت نخجوان میتواند تهدید روسیه شود که در محور ناتو و نوار جنوبی ناتو عرض اندام کند.
مولفههای سه نقطه ژئوپلتیک و بحرانزا بهگونهای است که اختلافات شدید و ادعاهای سه کشور آذربایجان و ارمنستان و ترکیه همچنان ادامه خواهد یافت.
هر سه این مناطق هم مرز با ایران هستند و هر سه در صورت تغییرات و یا اجرای طرحهای جدید میتوانند منافع ملی ایران را به خطر بیندازد.
آمریکا در پی ایجاد نوار استراتژیک کنترل ایران و روسیه در قفقاز جنوبی است و این سه نقطه میتوانند به سان نوار باریکی در جدا کردن ایران و همچنین دور نگه داشتن روسیه از حرکت بهسوی جنوب (شمال ارس) با محوریت باکو- آنکارا عمل کند.
هر سه منطقه مسیر و دهلیز گازی آینده جهان خواهد شد.
مسیری که اگر ایران در آن مشارکت نداشته باشد تهدید هژمونیک اقتصادی است.
ژئو اکونومی این سه منطقه برای بخشی از آینده انرژی جهان مهم است.
این سه نقطه در شمال ارس در مسیر اصلاندوز تا ماکو در یک محدوده ۵۰۰ کیلومتری و در حصر قرار گرفته و توان ایفای نقش طبیعی خود نیستند.
یعنی حفظ هژمونیک بر رودخانه ارس یکی از مهمترین عوامل برتری ژئوپلتیک است.
اکنون ترکیه نه تنها از سرچشمه ارس بر این رود اشراف دارد بلکه با محور همکاری با آذربایجان و همکاری با روسیه در قره باغ جنوبی، میتواند مدیریت منابع آبی را نیز در دست داشته باشد.
این در حالی است که ۴۵۰ کیلومتر از مرزهای ایران با قفقاز مرز آبی با ارس است و ۳۹ درصد از کل ارس در خاک ایران قرار دارد و ایران برای استفاده کشتزارهای جنوب ارس که بیش از هر کشور دیگری وابسته به این منابع است، در حال اجرای طرحهای گستردهای است که اهمیت هیدوراستراتژی و هیدرو پولتیک اکنون خود را بیش از گذشته نمایان کرده است.
انتهاي پيام/